کد مطلب:35593
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:18
آيا اين انديشه، درست است كه بحث در مورد مسأله خلافت پيامبر و امامت، جز ايجاد تفرقه، ثمرة ديگري ندارد و بنابراين نبايد به سرغ آن رفت؟
خير. دارندگان اين انديشه از نتايج درخشان اين بحث غفلت ورزيده، و لذا آن را يك نوع بحث غير مهم و احياناً بيفايده و يا خاري بر سر راه وحدت اسلامي انديشيدهاند. ولي ما فكر ميكنيم كه اين انديشه جز غفلت از فلسفه امامشناسي، ريشه ديگري ندارد، و از يك نوع « سني زدگي» يا «وهّابي مآبي» سرچشمه ميگيرد.
چرا كه هرگاه هدف از اين بحث، صرفاً شناختن جانشين راستين پيامبر از مدعيان دروغين اين منصب باشد در اين صورت جا دارد كه اينگونه بحثها را غير مفيد و بيثمر بخوانيم، و همچون افراطگران، كه هرنوع بحث علمي و منطقي را مخالف اتحاد اسلامي ميدانند، آن را خار راه يگانگي بدانيم، زيرا چه سودي دارد كه پس از چهارده قرن، كاوش كنيم و حق را از ناحق تشخيص داده و دربارة زورگو، يك رأي غيابي صادر كنيم كه فعلاً هيچ نوع ضامن اجرا ندارد.
ولي اين اشكال زماني وارد است كه چونان دانشمندان اهل تسنن، امامت و خلافت اسلامي را يك نوع مقام و منصب عرفي بدانيم كه وظيفة او در حفظ مرزهاي اسلامي و تقويت نيروهاي دفاعي و گسترش عدل و دادگري و اجراي حدود الهي و بازگيري حقوق مظلومان و… خلاصه ميگردد. زيرا در اين صورت اين نوع بحثها بسان اين خواهد بود كه بنشينيم بحث كنيم كه در قرن پانزدهم ميلادي چه فردي بر كشور انگليس حكومت ميكرد و يا پس از لوئي پنجم چه كسي حق داشت بر كرسي حكومت بنشيند؟!
ولي از ديد شيعه، كه امامت را امتداد رسالت و دنباله همان فيض معنوي نبوت ميداند، وجود چنين بحثي لازم و ضروري است. زيرا در اين صورت وظايف امام در امور ياد شده خلاصه نميگردد، بلكه علاوه بر آنها وي، مبيّن احكام الهي و مفسّر معضلات قرآن و مرجع حلال وحرام پس از درگذشت رسول خدا(ص) نيز هست. در اين صورت اين سؤال پيش ميآيد كه پس از درگذشت پيامبر اسلام(ص) مرجع مسلمانان، در فراگرفتن احكام و شناسايي حلال و حرام كيست، تا در مسائل نوظهور كه در آن موارد نصي از قرآن و حديثي معتبر از پيامبر(ص) نرسيده است، به او مراجعه كنيم و قول او حجت قاطع در اين موارد باشد.
اصولاً امّت اسلام در معضلات قرآن و مسائل اختلافي، كه متأسفانه تعداد آنها از حد و حصر بيرون است، بايد به چه مقامي مراجعه كنند و گفتار و رفتار او را «حجّت زندگي» و «چراغ راه» خويش قرار دهند؟
اينجاست كه ميبينيم بحث دربارة جانشين علمي رسول خدا(ص)، رنگ ضرورت به خود گرفته و به صورت يك مسئله كاملاً حياتي و زنده درميآيد. زيرا در اين فرض، امام، راهنماي امّت در معارف و اصول و احكام و فروع است و تا چنين مقامي با دلايل قطعي شناخته نشود هرگز به نتيجة مطلوب نميتوان رسيد.
اگر مسلمانان در تمام اصول و فروع، وحدت نظر داشتند بحث پيرامون امامت تا اين حد ضرورت و لزوم نداشت، ولي متأسفانه كمتر مسئلهاي است كه در آن ميان آنان اختلاف نظر وجود نداشته باشد.
اكنون وظيفة ما مردم، كه پس از چهارده قرن از درگذشت پيامبر اسلام(ص) گام به پهنة هستي نهادهايم، چيست؟ آيا در مسائل نوظهور و معضلات قرآن و مسائل اختلافي بايد به اين صحابي و آن صحابي (فيالمثل به ابوحنيفه يا شافعي) مراجعه كنيم يا اينكه بايستي به علي(ع) و فرزندان گرامي وي، كه شيعة مدعي است دلايل عقلي و نقلي بر فضيلت و عصمت و طهارت و علم وسيع و بينش عميق و انتصاب آنان به مقام امامت از جانب رسول گرامي(ص) گواهي ميدهد، رجوع نماييم؟
پاسخ اين پرسش را همان بحث ولايت و موضوع «امامشناسي» ميدهد و نتيجة تحقيق و بررسي، رفع چنين تحير و سرگرداني در مسائل ياد شده است.
حتي اگر ما مسئله خلافت را هم كنار بگذاريم و از موضوع زمامداري مسلمانان پس از پيامبر(ص) كه از آنِ امام معصوم است چشم بپوشيم، تنها بررسي اين مسئله كه مرجع ديني و علمي پس از درگذشت پيامبر اكرم(ص) كيست، از جهاتي حايز اهميت بوده و با سعادت و خوشبختي و سرنوشت مسلمانان كاملاً ارتباط دارد. اگر ما فعلاً از مسئله خلافت و زمامداري صرفنظر كنيم با اطمينان كامل ميتوانيم بگوييم كه مسلمانان جهان بنا به تصريحات مكرر پيامبر(ص)، پس از درگذشت وي، پس از قرآن تنها يك مرجع ديني و علمي دارند و آن اهل بيت پيامبر و عترت پاك او است. زيرا آن حضرت در مواقع مختلفي به پيوند ناگسستني كتاب و عترت تصريح كرده و فرموده است:
«اَيُّهاالنّاس اِنّي يُوشك اَن اُدعي فَاجُيب و اِنّي تارِك فيكمالثَقَلين كِتابالله و عِترتي كِتابالله حَبل مَمدُود مِنالسماء إِلي الأرض و عِترتي أََهل بيتي وَ اِنّ اللطيفَ أَخبرني اِنَّهما لَن يَفترقا»
[هان اي مردم! نزديك است من دعوت حق را اجابت كنم، من در ميان شما دو امانت سنگين و گرانبها ميگذارم: يكي كتاب خدا، و ديگري عترت من. كتاب خدا وحي الهي و حبل و ريسمان نجات است كه از آسمان به زمين كشيده شده است و عطرت من اهل بيت من است و خدايم به من خبر داده است كه اين دو هرگز از هم جدا نميگردند.]
پيامبر اكرم(ص) به تلازم اين دو حجت در روز عرفه حجة الوداع، يا در روز غدير، در بالاي منبر، در دوران نقاهت و در بستر بيماري، در حاليكه حجرة او مملو از صحابه بود، تصريح فرمود و در مرتبة آخر افزود:
«هذا علي معالقرآن والقرآن مع علي لايفترقان». (الصواعق المحرقه/57)
[علي پيوسته با قرآن است، و قرآن نيز با علي است و آن دو هيچگاه از هم جدا نميشوند.]
: آية الله جعفر سبحاني
رهبري امّت
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.